نسل امروز، اغلب به دنبال سوار شدن بر انواع شاسیبلندهای خارجی است، به جای کفش ملی، نایک و آدیداس میپوشد و پارچه لباسش به جای نساجی مازندران، گوچی و زاراست و به جای مینو، اسنیکرز و کیتکت میخورد.
از نامهایی همچون «پیکان»، «ارج»، «آزمایش»، «نساجی مازندران»، «کفش ملی» و... حالا به جز تابلوهایی خسته و خاطرهای خاک گرفته در امتداد جاده کرج، چیز زیادی به یادگار نمانده است.
در واقع باید گفت مرگ زودرس برندها، محصول نوعی سبک زندگی است، محصول نگاه کوتاهمدت که در ناخودآگاه جمعی همه ما وجود دارد و مانع از برنامهریزی بلندمدت میشود. مردم ما، به اینکه هر روز تکانهای را در زندگی انتظار بکشند، عادت دارند.
به تغییر در هر بعدی از زندگی، تغییر لحظهای قیمت دلار و سکه، تغییر در قوانین و مقررات و همین است که کمتر کالایی عمری بلندمدت دارد. حتی میانگین عمر مفید ساختمان در ایران ۳۰ سال است، ۷۰ سال کمتر از میانگین جهانی.
ما برخلاف جامعه درازمدت اروپا، جامعهای کوتاهمدت هستیم و تغییرات، حتی تغییرات مهم و بنیادین، اغلب عمری کوتاه داشتهاند. برخلاف اشرافیت سنتی اروپا، در ایران مالکیت و موقعیت اجتماعی عمری کوتاه داشته و ترکیب این طبقات بیش از یک یا دو نسل دوام نمیآورده است.
در ایران، انباشت درازمدت سرمایه صورت نگرفته است؛ چراکه سرمایه تجاری نیازمند چشمپوشی از مصرف حال، یعنی پسانداز، است و پسانداز طولانی نیازمند ثبات و امنیت دراز مدت. مردمی که هر لحظه نگران قیمت دلار و سکه و کاهش سرمایههای اندکشان هستند، چگونه میتوانند به پسانداز فردای خود بیندیشند؟ یا به یک برند خاص وفادار بمانند.
منبع: اقتصادنیوز